سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمستان 1386 - مذهبی.ترفند کامپیوتر..
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
روایت گر حدیث ما که بدان دلهای شیعیانما را استوار می دارد، از هزار عابد برتر است [امام صادق علیه السلام]
نویسنده : مهرداد:: 86/11/7:: 7:45 عصر

ببخشید یه چند وقتی نتونستم بیام به زودی براتون مطلب میزارم

 


نظرات شما ()

نویسنده : مهرداد:: 86/10/30:: 5:36 عصر

 یادم رفت شهادت آقا امام حسین رو به همه ی شما تسلیت بگم انشا الله عزاداران واقعی آقا باشیم

 


نظرات شما ()

نویسنده : مهرداد:: 86/10/30:: 5:25 عصر

نام: حسین(ع)
لقب معروف: سیدالشهدا(ع)
کنیه: ابا عبدالله
پدر: امیر المؤمنان علی(ع)
مادر: حضرت صدیقه طاهره (ع)

زمان و مکان تولد: سوم شعبان سال 4هجری در مدینه
زمان و مکان شهادت: روز عاشورا سال 61هجری در کربلا
مدت عمر: 57سال
مرقد مطهر: کربلای معلی
دوران زندگی: در عصر رسول خدا(ص): حدود6.5سال
همراهی با پدر: حدود 50سال
همراهی با برادرش امام حسن(ع): حدود 10سال
مدت امامت: 10سال


نظرات شما ()

نویسنده : مهرداد:: 86/10/27:: 11:17 صبح

 


لطفا نظر خودتون رو در مورد این عکس ها بنویسید
نظرات شما ()

نویسنده : مهرداد:: 86/10/27:: 10:12 صبح
سلام امیدوارم از مطالبی که تا الان براتون گذاشتم لذت برده باشید
حالا اگه یک نظر دادیم چیزی ازتون کم نمی شه
راستی هرکی می خواد داستان معراج پیامبر توی دیگر آسمون ها رو هم براش بزارم نظر بده هفتا آسمون و کلی اتفاق جالب
راستی فکر نکنید اینا افسانه هستند هر کی فکر می کنه اینا افسانه ان بهتر که نخونه
نظرات شما ()

نویسنده : مهرداد:: 86/10/27:: 10:6 صبح

داستان شگفتی معراج

شگفتی های آسمان اول

«پس جبرئیل مرا به طرف آسمان حر کت داد و چون به آسمان اول رسیدم،فرشته ای به نام «اسمائیل»در آن موکّل بود
که هرگاه شیطانی به آنجا رسید بوسیله ی هفتاد هزار فرشته که در اختیار اسمائیل بود آن شیطان را به تیر شهاب برانند.
«اسمائیل از جبرئیل پرسید که :این آقا کیست؟
جبرئیل آن حضرت را معرفی نمود.فورا به حضرت سلام کرد و استقبال نمود و همه آن ملائکه نیز مشغول تحیت و سلام
شدند وبسیار اظهار خوشحالی کردند.
آنگاه رسیدم به ملکی که از او بزرگتر ندیدم و لکن با قیافه گرفته و خشمناک و به من سلام کرد ولی نخندید.
جبرئیل گفت این مالک جهنم است وتا کنون نخندیده و همیشه غضبناک است بر اهل جهنم.
حضرت به جرئیل فرمودکه:به مالک دوزخ بگو که من قصد دارم که جهنم را مشاهده نمایم و او پذیرفت و پرده ای از
پرده های جهنم دور کرد ، زبانه آتش چنان شله ور شد که نزدیک بود به آسمان ها اثر گذارد .
گفتم: پرده را برگردان .فورا اطاعت کرد.
از آنجا گذشتم .مرد گندم گونی را دیدم ،از جبرئیل پرسیدم این کیست؟
گفت حضرت آدم ،پدر تو می باشد . واو سلام نمود و اظهار تحیت کرد .
سپس به ملکی که نشسه بود گذشتم و دیدم جمیع دنیا در پیش او جلوه گر است و لوحی در دست داشت و پیوسته به آن
لوح نگاه میکرد.
گفتم : ای جبرئیل این کیست؟
عرضه داشت :ملک الموت است و پیوسته مشغول قبض ارواح می باشد و جمیع دنیا در برابر او مانند در همی است که
در دست شما باشد و به هر طرف که خواسته باشی بگردانی.
عزرائیل به من عرض کرد: هیچ خانه ای نیست مگر آنکه روزی پنج مرتبه به اهل آنجا نظر می کنم و هرگاه بر میتی
اشک بریزند ،به آنان گویم باز گشت می کنم تا اینکه هیچ یک باقی نمانید.
و از او گذشتم و به گروهی رسیم که بر سر سفره نشسته و در آن، گوشت مردار تناول میکردند.
از جبرئیل پرسیدم : اینان کیانند؟
گفت:مردمانی هستند که حرام می خورند و از حلال دوری می کنند.
و فرشته ای دیدم که نصف بدن او از برف و نیمی دیگر از آتش بود از جبرئیل درباره او سوال کردم ، گفت:این ملک از
همه فرشتگان برای مردم نیک خواه تر و دلسوز تر است و از روزی که پروردگار او را خلق کرده همیشه دعای او اینست
«اللهم یا مؤلف بین المثلجو النار ،الف بین قلوب عبادک»


نظرات شما ()

نویسنده : مهرداد:: 86/10/27:: 10:5 صبح

داستان شگفت معراج پیغمبراکرم(ص)

حضرت صادق(ع)در تفسیر آیه«سُبحانَ الذی اسری بعَبده لیلا من المسجد الحرام»فرمود:
«در شب معراج،جبرئیل و میکائیل واسراف اب بُراق بر رسول خدا نازل شدند
واز حضرت خواستندکه بر آن بُراق
سوار شود و حضرت به دستور جبرئیل امین بر براق نشست و یکی از آن زمام و دیگری رکاب گرفتند و سومی لباس
حضرت را مرتب نمود و حضرت بر زین قرار گرفت بُراق چموشی کرد،جبرئیل طپانچه ای بر او زد وگفت:آرام گیر
که احدی از گذشت و آینده،بهتر از این راکب نخواهی یافت سپس بُراق پرواز کرد و جبرئیل در راه، عجایب زمین و
آسمانرا به حضرت عرضه می داشت.
پیغمبر اکرم فرمود:در اثنای راه از طرف راست صدایی شنیدم که گفت:«یا محمد».من توجه نکردم،باز از جانب چپ
مرا آواز دادند،من گوش ندادم،پس در مقابل خویش زنی را دیدم که خود را آرایش کرده و دست هایش تا ساعد برهنه
بود و مرا می خواند و هب او هم اعتنا ننمودم.
در این هنگام صدایی هولناک به گوشم رسید که بسیار هراسان شدم.
پس جبرئیل گفت:یا رسول الله به زمین فرود آی و نماز به جای آور.و من در بیت المقدس وارد شدم و جبرئیل اذان و
اقامه گفتو ارواح جمیع پیغمبران حاضر شدند و به من اقتدا نمودند.ناگاه سه ظرف نزد من آورده شد،یکی شیر و دیگری
آب و سومی شراب و ندائی شنیدم که شیر را بگیر و حضرت آن دو ظرف را ترک نمود.تنها جام شیر را گرفت و
آشامید. پس جبرئیل گفت: یا رسول الله هدایت یافتی و امت تو نیز هدایت می شوند.
بعد جبرئیل گفت: چه آوازی شنیدی؟
فرمود:دو صدا از طرف راست و چپ شنیدم و اعتنا نکردم.
جبرئیل عرض کرد کرد:آنان داعی و یهود و نصارا بودند،اگر توجه می فرمودی امت تو به دین یهودو نصارا تمایل
می جستند.
باز گفت چه دیدی؟
حضرت فرمود:زنی را مشاهده نمودم.
عرضه داشت:آن زن در حقیقت دنبیا بود، اگر با او سخن می گفتی ،امت تو دنیا را بر آخرت اختیار میکردند.
پس عرض کرد:آن صدایی که به گوشت رسید و ترسیدی، صدای سنگی بود که هفتاد سال پیش از فراز به ژرف و
جهنم رسید!
و چون حضرت این خبر را شنید بعد از آن دیگر هرگز نخندید»


نظرات شما ()

   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

41838:کل بازدید
6:بازدید امروز
1:بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
زمستان 1386 - مذهبی.ترفند کامپیوتر..
لوگوی خودم
زمستان 1386 - مذهبی.ترفند کامپیوتر..
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
رسول اکرم (ص)[6] . عکس مذهبی[5] . عمومی[4] . ترفند کامپیوتر[4] . امام علی (ع)[2] . امام حسین(ع) . مطالب آموزنده . شعر عاشقانه . شعر مذهبی . عکس زیبا .
بایگانی
زمستان 1386
جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 

اسم دختر اسم پسر

منبع اصلی کدهای جاوااسکریپت
www.iroweb.com